می گوید: ” فردی منزوی، گوشهگیر و همیشه تنها است. دوست ندارد در جمع های گروهی شرکت کند. ترجیح می دهد در گوشه ای خلوت بنشیند و بی هیچ هم صحبتی خودش را با چیزی که معمولا بازی های تلفن همراهش هست، مشغول کند. از اینکه هیچ دوستی ندارد احساس ناراحتی می کند و گاه به خاطر اینکه دیگران به راحتی حقش را پایمال می کنند، دلخور و ناراحت می شود و….
——————————————————————————–
این ها همه خصوصیات افراد انزواطلب و گوشه گیری هستند که یکی از آنها مراجعه کننده من بوده است.
در این یادداشت به افراد منزوی و ویژگی های آنها خواهیم پرداخت و در نهایت چند راهبرد درمانی برای برطرف کردن مشکل مطرح خواهیم کرد.
ویژگی های افراد منزوی را بشناسید:
دوری از روابط اجتماعی
یکی از برترین مشخصه های شخصیت افراد منزوی، ترس اجتماعی آنان است. ترس از قضاوت دیگران نسبت به خود و افکار منفی و پریشان کننده که غالبا با زیر سوال بردن خود و نادیده گرفتن شایستگی ها و توانایی ها همراه است، باعث می شود که حضور در جمع برای شان آزاردهنده و غیر قابل تحمل باشد. به همین دلیل، افراد منزوی اهل معاشرت نیستند و به شدت از برقراری ارتباط با دیگران گریزان هستند. آنها به سختی در جمع های خانوادگی، دوستانه و… حاضر می شوند؛ شرکت در محافل عمومی به قدری برایشان مشکل است که سعی می کنند به بهانه های مختلف از رفتن امتناع کنند، و در صورت حضور اجباری هم، در گوشه ای می نشیند و به سختی ارتباط برقرار میکنند و در طول مدت حضور، مدام به فکر فرار هستند و می خواهند سریعتر این نشست ها خاتمه بیابند. این افراد دوستان زیادی ندارند و با آن دوستان محدود خود هم، ارتباطات عمیقی ندارند. همیشه در خود فرورفته هستند اگر چه شاید بتوانند در کارهایشان موفق باشند و با تمرکز بسیار آن ها را پیش ببرند ولی در تعاملات اجتماعی به قدری دچار مشکل می شوند که نمی توانند برای حل مشکلی از دوست و یا همکار خود طلب کمک و مساعدت کنند.
همیشه مضطرب و نگران
استرس ها و فشارهای روحی بی امان، جز جدایی ناپذیری از درون آشفته آنهاست. همیشه یک نگرانی بی علت، این افراد را آزار می دهد. اگر چه شاید در ظاهر آرام و قرار داشته باشند اما در باطن مضطرب و بیقرارند تا آنجایی که دلشوره و تپش قلب، مهمان همیشگی وجود آنهاست. اضطراب به قدری بر آنان مستولی است که آستانه تحمل آنان را پایین می آورد و عصبی و سریع العمل شان می کند؛ مثلا، ممکن است بی حوصله شوند، خیلی زود از کوره در بروند، داد وفریاد کنند و… ، البته این رفتارها را کسی نمی بیند جز اطرافیان نزدیک این شخص.
اعتماد به نفس پایین
انزوا گزینی این افراد باعث می شود که هرگز به چشم نیایند. آنها نمی توانند همانند دوستان و آشنایانشان، توانایی ها و استعدادهایش را بروز دهند و در معرض نمایش دیدگان دیگران قرار دهند؛ به همین دلیل از نظر اطرافیان و یا حتی خودشان، فردی “بی هنر” شناخته می شوند. این وضعیت، احساس های ناخوشایندی به همراه دارد که باعث می شود اعتماد به نفس فرد روز به روز، بیش از پیش کمتر و کمتر شود.
عدم بروز احساسات
این افراد هرگز نمی توانند اظهار نظر کنند و از همه مهمتر آن که هیچ گاه قادر نیستند احساسات و عواطف واقعی خود را مستقیما به افراد مورد علاقه شان ابراز و بیان کنند. سکوت های طولانی و نادیده گرفتن نظرات و احساسات، باعث می شود اعتمادبهنفسشان را کاملا از دست بدهند و به فردی افسرده تبدیل شوند.
ترس از تمسخر
فرد منزوی، از اینکه دیگران او را مسخره کنند، به شدت میترسد. به همین خاطر در بحثها و گفتگوها شرکت نمی کند و ترجیح می دهد هیچ نگوئید و ساکت باشد تا مبادا دیگران با نظر و احساسش مخالفت کنند و یا به سخره اش بگیرند. غالبا گوشه ای می نشیند و هراز چند گاهی آن هم به معنای تائید حرف دیگران سرش را تکان می دهد و یا نیم لبخندی می زند.
نادیده گرفتن حقوق
افراد منزوی، اهل رقابت و درگیری نیستند. این حس در آنها به قدری قوت دارد که معمولا همیشه از حق خود می گذرند و به دیگران هم اجازه می دهند که حقوق آنها را پایمال کنند.
علت انزوا گزینی چیست؟
مشکلات خانوادگی
بی سرو سامان بودن خانواده و نداشتن یک خانواده سالم، یکی دیگر از دلایل است. بسیاری از مشکلات خانوادگی مانند اعتیاد یکی از والدین، طلاق، خشونت های درون خانوادگی بالخص از جانب پدر، طبقه اجتماعی بسیار پائین، فقر اقتصادی و فرهنگی و… باعث می شود که فرد دارای نوعی شخصیت دوری گزین شود. زندگی در چنین شرایطی، فرد را، یا خجالتزده و شرمنده می کند یا حسرت به دل. از آنجایی که این افراد خود را کمتر از دیگران می بینید و احساس حقارت می کنند، سعی می کنند شرایط زندگی خود و مشکلات آن را از دیگران پنهان کنند؛ که همین امر، آنها را به فرد گوشه گیر و انزوا طلب تبدیل می کند.
شیوه تربیتی مستبدانه
برخی از خانواده ها با شیوه تربیتی بسیار سخت و مستبدانه خود، باعث پرورش افراد منزوی و دوری گزین شده اند. تحت سلطه زیاد والدین قرار گرفتن، امر و نهی های بسیار و یک جانبه، چک شدن همه رفتارها توسط والدین، عدم اطمینان به توانایی ها و شایستگی های فرزند و… از جمله عوامل تربیتی است که فرد را انزوا طلب و گوشه گیر می کند.
خجالتی بودن
گاهی فرد به خاطر خجالتی بودن، از شرکت در محافل اجتماعی و برقراری ارتباط امتناع می کند. عدم تمایل به گفتگو و اظهار نظر نکردن حتی در موضوعات دلخواه و مورد پسند، از نشانه های این عامل است. کمرو و خجالتی بودن دلایل متعددی دارد که ازمهمترین آنها می توان به اشتباهات تربیتی، تقلید و الگو سازی از والدین یا یکی از افراد محبوب، و به کمبودهای فرد و احساس حقارت ناشی از آن، اشاره کرد.
عدم اعتمادبهنفس
غالبا انسانهای منزوی و کمحرف، افرادی با اعتماد به نفس پایین هستند. عدم اعتمادبهنفس باعث می شود آنها خود را نادیده بگیرند و توانایی دیگران را همیشه بیش از خود تعریف کنند. روان شناسان معتقدند: کمتر دانستن خود از دیگران، همیشه مخرب است و منجر به انزوا گزینی، ترس از مواجهه و در نهایت دوری و فرار از اطرافیان می شود. با این وجود متخصصان می گویند: یکی از روشهای جانبی کاهش انزوا در این افراد ، پرورش و تقویت اعتمادبهنفس در آنان است.
سلام . من 16 ساله هستم وبسیار کم حرف و کم تحرک . وتقریبا مادرم هر روز یک بار به من میگوید منزوی . دارم کم کم روی این کلمه حساس می شوم تا جایی که با شنیدنش اشک توی چشمام جمع میشه. یک بار هم به یک مشاور مراجعه کردم ولی اینقدر بد بود که از عمرم پشیمون شدم . خیلی خیلی تنهام حتی با مادرم هم درد ودل نمیکنم . هر چی غم دارم توی خودم میریزم . شبیه زنای 40 50 ساله رفتار میکنم. اگه بخوام دردم رو به مامانم بگم فقط درد های جسمی ام رو میگم مثلا میگم چشمم ضعیف تر شده نیاز به دکتر دارم همین . خیلی تنهام ولی اصلا به ظاهر نشون نمیدم…??
پیش یک مشاور خوب بروید حتما بهتر خواهید شد . یا از مطالب و اموزش های داده شده در سایت استفاده کنید